متن درباره انار پاییز و عشق مخصوص کپشن و عکس پاییزی
انار یکی از میوه های فصل پاییز است که رنگ و ظاهر بسیار زیبایی دارد، انار یکی از مویه های درختی است که دانه قرمز رنگ و سرخ بسیار زیبایی دارد و در شب یلدا زینت بخش سفره های یلدایی می باشد شاید شما یک عکس زیبا از انار روی درخت و یا انار دان کرده داشته باشید و می خواهید در شبکه های اجتماعی به اشتراک قرار دهید اگر به دنبال یک کپشن یا متن فوق العاده زیبا هستید می توانید از متن ها و جمله های زیرا که در پارسی دی در مورد متن درباره انار؛ متن درباره انار و پاییز؛ متن درباره انار و عشق؛ شعر درباره انار را در این پست مشاهده کنید.
متن درباره انار
مَگر میشَود زندگی ات را بِهم ریختهِ آفریده باشد
خُدای دانه هایِ “انار”…
سهم بارانند
برگ وشاخه های خشک
آبروی پاییزند این انارهای سُرخ..
چی از این قشنگ تر
که پاییز تو راهه…☺️?
بی صبرانه منتظر پاییزم
روزای کوتاه، ساکت، سرد
بافت و هودی
خیابونای زرد و نارنجی
قدم زدن زیر بارون
با تو………….
تفاهمی است میان من و تو و گل سرخ
رفاقتی است میان من و تو و پاییز
پاییز جان!
تا میتوانی زرد شو
انار هایت را قرمز کن
برگ هایت را ببار
خیالت هم راحت؛
ما حالمان خوب است…??
خوش به حال انارها و انجیرها
دلتنگ که میشوند
میترکند …
پاییز دستم را می گیرد و مرا به باغ های انار می برد
انارها را می چینی و در دامنم می ریزی…
غرق در عشق بازی پاییز و انارم که دستت به سویم می آید
بوی انار می دهد دستانت …?❣️
✍️من اناری را میکنم دانه به دل میگویم: خوب بود این مردم، دانههای دلشان پیدا بود.
بوسه هایت
انار را می ترکاند
نفس هایت
سیب را می رساند
آغوشت ابر را می باراند
پاییز ترینی تو … !?
انـار یعنی زیبایی، عشق و مژده آمدن پاییز
در این عصر پاییزی
چای می نوشم
و
به خوشبختی های کوچکم فکر می کنم
لذت می برم از نور ،آسمان،امید…
لذت می برم از همه چیز ،حتی عبور آب از ساقه گیاه?
من زندگی را وقتی به آن نور تابیده ،بیشتر دوست دارم…
بفرمایید انار و چای بهارنارنج مهمان ما باشید??
راستی…
اونی که
واست انار دون می کنه …
اون واقعیه …
قدرشو خیییییلی بدون❤️
زنی آشتی کرد با آینه…
سرخی به انار برگشت،
سیاهی به شب،
سبزی به نارون ها،
آبی به دریا.
جهانِ خاکستری نجات پیدا کرد،
خوش رنگ شد.
راستی حواست هست ؟!آخرین ماه پاییز قرن
از میانه گذشته و بار سفر برای رفتن بسته
زمستان با سوز و سرما در راه است اما من برایت آرزو میکنم تمام روزگارت بهاری باشد و بس
پاییز جان!
تا می توانی زرد شو
انار هایت را قرمز کن
برگ هایت را ببار
خیالت هم راحت؛
ما حال مان خوب است …
مگر می شود زندگی مرا به هم ریخته آفریده باشد
خدای دانه های انار؟!!!
بیا اصلاً خودمان را گول بزنیم…
بیا فکر کنیم که دنیا این شکلی نیست
دنیا جنگ نیست
دنیا گرانی نیست
دنیا دل خوری و نارفیقی نیست…
بیا فکر کنیم که دنیا جایی ست که
شلیل و آلو قرمز دارد
دنیا هنوز میوه های تابستانی دارد
فصل میوه های تابستانی که گذشت بیا به انار فکر کنیم
بیا به دون کردنِ انار فکر کنیم.
بیا فکر کنیم پاییز دل گیر نیست
غروب دلگیر نیست…
هنوز می توان غروب در کوچه قدم زد و یا پشت پنجره خیابان را نگاه کرد?
مردم به گمانشان ،
” انارها ” ترک برمیدارند
” انارها ”
ز دیر آمدنت همچو من
به تعجب دهان گشوده اند.!
پاییز قشنگه ،
چرا میگید دلگیره؟
فکر کن « پاییز باشه،انار باشه
بارون باشه،نارنگی باشه
بوی خاک بارون خورده باشه
برگای زرد باشن…
اصلا دلبری کردن پاییز به همیناست دیگه …??
نیست همرنگ لبانت در گلستان انار
دانه های انار هم ،
نیز برای دیدن برف زمستانی ، سراسیمه بیدار شدند …
متن درباره انار و پاییز
لبخند تو را بهار با خود دارد
یک آدم بی قرار با خود دارد
از صبح فقط محو تماشای توام
هر گونهی تو انار با خود دارد…
جایت کنارم خالیست ؛
مثلِ نبات کنار چای !
مثل گلپر روی انار !
مثل بوی نم وقت باریدن باران !
مثل برگهای طلایی در پاییز !همینقدر ساده ….
همینقدر مهم …
همینقدر حیاتی …
من متولد پاییزم
فصل نیمکتهای یک نفره
فصل رفت های بی آمد
فصل ریختن
فصل تن های تنها
فصل خیابان های
پر از رفتِ بی آمد
فصل ترکشهای باران
فصل انار های ترک خورده
فصل نگاه های نم دار،غم دار
فصل آبان بی مهر
فصل یلدای تنها….
دستانم
بوی عشق می دهند.
بوی انار و خرمالو…
آنقدر که کوچه های پاییز را
دست در دست خیالت
قدم زدم!
جایَت کنارم خالیست!
مثلِ نبات کنارِ چای
مثلِ گلپر رویِ انار
مثلِ بویِ نم وقتِ باریدنِ باران
مثلِ برگهایِ طلایی در پاییز…
همینقدر ساده
همینقدر مهم
همینقدر حیاتی…!
پدر بزرگم مردی
آزادی خواه بود
پیش از آنکه تیر بارانش کنند
تمام شعرهایش را
پای درخت انار باغچه چال کرد
من هیچوقت شعرهایش را نخواندم
اما از انارهای باغچه می شود
فهمید“آزادی”
باید
سرخ و شیرین باشد.!.
پاییز جان
حالا که بساطت را جمع کرده ای و
آماده ای که عاشقانه هایم را نم نمک ترک کنی
کاش یادت بمامد دلتنگی را هم
لابه لای خاطرات قشنگ و نارنجی ات
یک جایی میان انار ها و خرمالو ها جا بدهی و با خودت ببری
دلتنگی بدون هوای تو
بدون باران
بدون نارنجی و زرد و خش خش برگها
کشنده تر از هر دردی میشود.
هر دو سرخیم ولی فاصلهی ما از هم
پردههایی ست که در قلب انار افتاده…
چشم تو را اگرچه خمار آفریده اند
آمیزه ای ز شور و شرار آفریده انداز سرخی لبان تو این خون آتشین
نار آفریده اند انار آفریده اند!
دستانم
بوی عشق می دهند
بوی انار و خرمالو…
آنقدر که کوچه های پاییز را
دست در دست خیالت
قدم زدم!!
متن درباره انار و عشق
تو
به انار شکفته می مانی
گوشواره ی پاییز ،
من
به خواهش دست کودکی که
می خواهد،
اما نمی رسد …
تو
به انار شکفته می مانی
گوشواره ی پاییز ،
من
به خواهش دست کودکی که
می خواهد،
اما نمی رسد …
پاییز جان!
تا میتوانی زرد شو
انار هایت را قرمز کن
برگ هایت را ببار
خیالت هم راحت؛
ما حالمان خوب است…
چشم تو را اگرچه خمار آفریده اند
آمیزه ای ز شور و شرار آفریده انداز سرخی لبان تو ای خون آتشین
نار آفریده اند انار آفریده اندیک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند
در عطردان ذوق و بهار آفریده اندزندانی است روی تو در بند موی تو
ماهی اسیر در شب تار آفریده اندمانند تو که پاک ترینی فقط یکی
مانند ما هزار هزار آفریده انددستم نمی رسد به تو ای باغ دور دست
از بس حصار پشت حصار آفریده انداین است نسبت تو و این روزگار یأس :
آیینه ای میان غبار آفریده اند
اسمش چیست؟
این حس،
این حال؛
همین که وقتی به تو فکر میکنم…
از گوشه ی لبهایم لبخند چکه میکند!
اسمش چیست؟
این کار،
این رفتار؛
که نشسته ام و تو را مو به مو مرور میکنم و عطر موهایت گیجم میکند؟
اسمش چیست؟
این رویا،
این خیال؛
که تو از دور می آیی و انار های باغ شعرم…
کال کال، سینه چاک میکنند؟
اسمش را…
چه بگذارم که تو، دوستت دارم معنی اش کنی؟
کنار هم بودن راٰ از داٰنه های اَنار بیاموزید
پاییز دوباره چادرش را سر کرد با شبنم گل گونهی خود را تر کرد یک دامن گل گلی نارنجی را پوشید
و انار را هم انگشتر کرد
بیا با هم حرفهای نارنجی بزنیم.
مثلا رازهایت را بگو. انگار که یک نارنگی را پوست کنده باشند و عطرش هوا را زیبا کرده باشد.
یا مثلا درد دل کن، بغضات را بشکن؛ انگار که یک انار ترک خورده باشد.
اصلا نکند از من دلگیر شده باشی؟
بهانهای اگر هست، نگو! نگهش دار تا آخرین روزهای پاییز. تا هنگام رسیدن خرمالوها. شاید تا آن روز، با هم، به غم امروزمان خندیدیم.
غمهای من و تو معتبر نیستند. مثل برگهای خزان فرو میریزند. آنچه اصیل است، شادیهای ماست که سبز است. گیرم که این روزها، دانهاش مانده باشد در دل خاک. من و تو، جوانه میزنیم.
فصل سوم، موسمِ کم شدنهاست. از درختان، برگ؛ از آسمان، باران؛ از شبانه روز، آفتاب و از آسمان، پرندگان کوچنده!
تو اما به من اضافه شو!
«پاییز» با همین غافلگیریهاست که زیباست.
سرزده، سر برس
دل به دلت خواهم داد.????
انار بودم خندان ، برآن عقیق لبت
کنون چو شعلهٔ نارم، تو نیز میدانی
آبان که میشود پاییز کمی خودش را این پهلو آن پهلو میکند…!
برگ های بیشتری زمین را رنگ میکنند…!
پچ پچ های باد شدت میگیرد!
سردی حرف هایش مارا کم کم سمت چمدان های چهارخانه گوشه کمد میکشاند تا اولین لباس بافتنی را بیرون بکشیم…!
ابر ها به هم نزدیک تر میشوند…!
انار ها سرخ تر میشوند..!
شب ها زود تر از راه میرسند…!
این هارا میدانم
چرخه طبیعت است…!
تو کجایی؟!??
「همسر نزار قبانی ؛ توی یک انفجار در بیروت کشته شد.
در سروده ای حزن انگیز برایش نوشت :
بلقیس رفته بودی انار بخری ؛ دانههایت را آوردند . .? ” )」
مَگر میشَود زندگی ات را بِهم ریختهِ آفریده باشد
خُدای دانه هایِ “انار”…♥️??
از معجزههای پاییز میشه به انار اشاره کرد که به طرز شگفتانگیزی همه رو برای ساعتی دور هم جمع میکنه
خصوصا اگر این دورهمی خونهی مادر باشه و انار هم تو ظروفه گلسرخی
چه شود….?❤️?
پاییز قشنگه ،
چرا میگید دلگیره؟
فکر کن « پاییز باشه،انار باشه
بارون باشه،نارنگی باشه
بوی خاک بارون خورده باشه
برگای زرد باشن، قدم زدن باشه
و ، تو باشی..
اصلا ببین، تو که باشی دلبر
جهنمم قشنگه!
اینکه دیگه پاییزه نارنجی خودمونه..! :)??
چه کسی گفته پاییز دلگیراست
باتو قدم زدن قشنگش کرده ..
باتو بودن قشنگش کرده♥️
لبخند من از طایفهى بغض انار است:)
↫دوسٺ داشٺنٺ!
مثلِ طعــمِ انارِ ڱُلــپَرزده دلچسبہ♥️?
همچون انار خون دل از خویش می خوریم..
غم پروریم حوصله ی شرح قصه نیست..
برای هرکس چیزایی وجود داره
که تکراری نمیشن ؛
پاییز ، نور، کاسهای انار،
جزو تکراری نشدنیهای منن:
رنگ اَنار و عَطر شَهریور ،هِنگامه ی غُوغای پاییز است. . . ?⛈✨
شعر درباره انار
هوا یک طوریه
مثل طعم اَنار نُوبرانه
مثل بُوی بالش مادرم…
چرا کلمات را مُعذب کنم؟!
هوا امروز طَعم تُو را دارد…
مثل خرمالوهای رسیده حیاطِ مادربزرگ
مثل عطر دارچین چایهای عصرانه
مثل باران پاییز، مِثل عود
مثل انار دانهدانه با گلپر
مثل موسیقی خشخشِ برگها
مثل نوشتن آخرین خط مشقهای دوران کودکی
مثل عید، مثل آب بازی
چیزهای خوب ساده اندو تنها
شنیدن اسمشان کافیست
تا خوب شود حال دلت
نبودشان زندگی را متوقف نمیکند
امّا زندگانی را تلخ خواه
مگر میشود زندگی ات را بهم ریخته آفریده باشد؟
او خدای دانه های اَنار است《
اَنار فَصل نَدارد..
هر وقت “تُو” بِخندی میشِکُفد….
{بخند 🙂
خندههای تو
ترکیدنِ شاهوارِ
کوهستانهای انار است} ⛰⛱
﹝خونهیِ مادربزرگ
سوزِ شبهای پاییز
دون کردنِ انار
دم کردن چای روی چراغ نفتی
حس لذتبخش روزگارِ قدیم . .????﹞
دارد پاییز میرسد
انار نیستم که برسم به دستهای تو؛
بَرگم! پُر از اضطرابِ افتادن . . .
آسمان آبی?
آب آبی تر?
من در ایوان رعنا
سر حوض⛲️
رخت می شوید رعنا..?♀️
برگ ها میریزد?
مادرم صبحی میگفت:
موسم دلگیری ست..?
من به او گفتم:
زندگانی سیبی ست؛گاز باید زد با پوست?
زن همسایه در پنجره اش ،
تور می بافد،می خواند?
من ،ودا میخوانم گاهی نیز
طرح میریزم،مرغی
،سنگی،ابری☁️
آفتابی یکدست☀️
گنجشک هاآمده اند
تازه لادن ها پیدا شده اند
“من اناری را میکنم دانه و به دل میگویم:
خوب بود این مردم ،دانه های دلشان پیدا بود”
می پرد در چشمم،آب انار
اشک میریزم،مادرم میخندد،رعنا هم….
بیا همه چیز را
از اول شروع کنیم ..
بیا مرا ببر
آنجا که بودنت تمام نمیشود ..
آنجا که سرت را
پایین انداختی و خندیدی ،
چای سرد شد ،
بهار پیچید
و عشق اتفاق افتاد ..
بیا برویم آنجا که بغل دارد ،
شعر دارد ، انار دارد …???
بیا این جمعه ،
همه چیز را از اول شروع کنیم
بیا مرا ببرآنجا که بودنت تمام نمیشود
آنجا که سرت را پایین انداختی
و خندیدی ، چای سرد شد ، بهار پیچید
و عشق اتفاق افتاد
بیا برویم آنجا که بغل دارد ،
شعر دارد ، انار دارد
اگر نیایی ، جمعه همان زخمی است
که همه ی نیامدنت ، نبودنت ، ندیدنت
چرک میکند در آن ، به قصدِ کشت
«یلدا» یعنی یک دوستت دارمِ طولانی
از لب هایی که یک سال سکوت کرده بودند
«یلدا» یعنی یک بوسهیِ طولانی از لبی به رنگِ انار.
«یلدا» یعنی تو را یک دقیقه بیشتر داشتن !
پاییز قشنگه ،
چرا میگید دلگیره؟
فکر کن « پاییز باشه،انار باشه
بارون باشه،نارنگی باشه
بوی خاک بارون خورده باشه
برگای زرد باشن، قدم زدن باشه
و ، تو باشی..
اصلا ببین، تو که باشی دلبر
جهنمم قشنگه!
اینکه دیگه پاییزه نارنجی خودمونه..!