
تفسیر فال
درد دل تو و فریادها و آههای جگر سوزت درمانی ندارد. این حقیقت تلخ، هرچند که در تلاش برای تقوی پیشه کردن و حفظ دل و دین خود هستی، همچنان بر زندگیات سایه افکنده است. تو تمام وجودت را پای وصل یار گذاشتهای، با امید به اینکه روزی عشق حقیقی خود را بیابی. اما واقعیت این است که آنچه تو میکشی، رنجهایی است که از جانب آشنایان بر دوش تو نهاده شده است. در این مسیر پر پیچ و خم عشق، حتی حاضر هستی برای رسیدن به وصال یار جان شیرینت را نیز فدای او کنی. با وجود تلاشهایت و اشکهایی که میریزی تا شاید اندکی از دردهای درونت کاهش یابد، اما باید بپذیری که گریه و زاری نیز نمیتواند مشکلت را حل کند؛ بلکه ممکن است تنها بار دیگر تلخی غمهایت را بیشتر نمایان سازد و بر شدت رنجهایت بیفزاید.
غزل حافظ: شماره ۹۶
- دردِ ما را نیست درمان الغیاث
- هجرِ ما را نیست پایان الغیاث
- دین و دل بردند و قصدِ جان کنند
- الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث
- در بهایِ بوسهای جانی طلب
- میکنند این دلسِتانان الغیاث
- خونِ ما خوردند این کافردلان
- ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث
- همچو حافظ روز و شب بی خویشتن
- گشتهام سوزان و گریان الغیاث
پخش صوتی غزل
شاهد فال
در فال حافظ معمولا به غزل بعدی، شاهد فال میگویند، و در صورتی که پاسخ خود را به طور کامل پیدا نکنید میتوانید به سراغ شاهد فال بروید.
نقل است بیت یک یا سه یا پنج شاهد فال میتواند پاسخ شما باشد.
غزل در قالب تصویر
تصویر غرل به صورت یکجا