سیزده بدر یکی از قشنگ ترین روزهای سال برای ما ایرانی هاست که در روز سیزدهم فروردین جشن گرفته می شود. این روز، پایان تعطیلات نوروزی است و فرصتی است که همه با شادی به دامان طبیعت می روند. در سیزده بدر، خانواده ها و دوستان دور هم جمع می شوند، سبزه های نوروزی را به آب می سپارند و با بازی و خنده، خاطرات خوشی می سازند. این رسم قدیمی پر از رنگ و زندگی است و هر سال با آمدن بهار، دل های ما را پر از امید و شادی می کند. در این مقاله، می خواهیم از تجربه ها و خاطرات سیزده بدر بگوییم و زیبایی های این روز را با هم مرور کنیم.
انشا در مورد سیزده بدر با مقدمه و نتیجه گیری
مقدمه:
سیزده بدر، روزی پر از شادی و هیجان برای ما ایرانیهاست. این روز که به پایان تعطیلات نوروزی نزدیک است، فرصتی برای دور هم جمع شدن، رفتن به طبیعت و لذت بردن از زیباییهای بهار است. هر سال، این روز برای من پر از خاطرات شیرین و لحظات بهیادماندنی میشود. امسال هم تصمیم گرفتم سیزده بدر را به شکلی متفاوت و با خانوادهام سپری کنم و حالا میخواهم این خاطره را با شما به اشتراک بگذارم.
انشا:
صبح روز سیزده بدر، با صدای پرندگان و نسیم خنکی که از پنجره به داخل میآمد، بیدار شدم. از شب قبل همه چیز را آماده کرده بودیم: سبد پیکنیک، زیرانداز، چند بازی گروهی و البته سبزهای که قرار بود به آب بسپاریم. با خانوادهام به سمت یک دشت سرسبز در نزدیکی شهرمان حرکت کردیم. وقتی به آنجا رسیدیم، عطر گلهای وحشی و صدای جویبار کوچک کنار دشت حس فوقالعادهای به من داد.
ابتدا زیرانداز را پهن کردیم و مشغول خوردن صبحانه شدیم. نان تازه، پنیر، گردو و چای داغی که مادرم روی آتش کوچک درست کرده بود، طعم دیگری داشت. بعد از صبحانه، با برادر کوچکم بادبادک هوا کردیم. دیدن بادبادک که در آسمان آبی بالا و پایین میرفت، حس آزادی و شادی عجیبی به من میداد. کمی بعد، همه با هم به کنار جویبار رفتیم و سبزه را به آب انداختیم. در آن لحظه به آرزوهایم فکر کردم و امیدوار شدم که سال جدید پر از اتفاقات خوب باشد.
بعدازظهر با بازیهایی مثل وسطی و طنابکشی گذشت. خندههایمان در هوا میپیچید و حتی وقتی چند بار زمین خوردم، باز هم از شادی لحظهها کم نشد. خورشید که کمکم غروب کرد، وسایلمان را جمع کردیم و با خاطراتی خوش به خانه برگشتیم.
نتیجه گیری:
سیزده بدر امسال برایم روزی پر از آرامش و شادی بود. بودن در طبیعت و کنار خانوادهام به من یادآوری کرد که گاهی سادهترین چیزها میتوانند بزرگترین لذتها را به ما هدیه دهند. این روز به من انرژی داد تا با امید بیشتری به روزهای آینده نگاه کنم و منتظر سیزده بدر سال بعد باشم.
همچنین ببینید: انشا در مورد پاییز
انشا دوم (کوتاه): سیزده بدر خود را چگونه گذراندید
مقدمه:
سیزده بدر همیشه برایم روز خاصی بوده است؛ روزی که با طبیعت آشتی میکنم و از شلوغی شهر دور میشوم. امسال هم این روز را با عزیزانم گذراندم و خاطرهای زیبا ساختم.
بدنه:
صبح زود با خانواده به پارکی نزدیک خانه رفتیم. زیرانداز را زیر یک درخت بزرگ پهن کردیم و با چای و شیرینی شروع کردیم. بعد با خواهرم بادبادک بازی کردیم و سبزه را در آب انداختیم. ناهار کباب درست کردیم و تا عصر با خنده و بازی وقت گذراندیم.
نتیجهگیری:
این سیزده بدر کوتاه اما پر از شادی بود. طبیعت و همراهی خانوادهام به من حس خوب زندگی داد و امیدوارم سال بعد هم چنین روزی داشته باشم.
انشا سوم (بلند): سیزده بدر خود را چگونه گذراندید
مقدمه:
سیزده بدر، روزی است که انگار طبیعت با ما حرف میزند و ما را به آغوش خودش دعوت میکند. این روز برای من همیشه با خاطرات خندهدار و لحظات خانوادگی گره خورده است. امسال هم مثل هر سال، تصمیم گرفتم این روز را به بهترین شکل بگذرانم و حالا میخواهم داستانش را برایتان تعریف کنم.
بدنه:
صبح سیزده بدر با صدای زنگ ساعت بیدار شدم. از قبل با دوستانم قرار گذاشته بودیم که به یک جنگل سرسبز برویم. وسایل را آماده کردیم: غذا، توپ والیبال، چند اسباببازی برای بچهها و البته سبزه نوروزی. وقتی به جنگل رسیدیم، نسیم خنکی برگها را تکان میداد و صدای پرندهها موسیقی طبیعت را کامل کرده بود.
اولین کارمان پهن کردن زیرانداز و خوردن صبحانه بود. بعد از آن، با دوستانم تصمیم گرفتیم والیبال بازی کنیم. بازی که شروع شد، آنقدر خندیدیم که چند بار توپ از دستمان افتاد! یکی از دوستانم حتی توی بوتهها دنبال توپ رفت و با لباس پر از خار برگشت. بعد از بازی، کنار رودخانه رفتیم و سبزهها را به آب انداختیم. من آرزو کردم که سال جدید پر از موفقیت و سلامتی باشد.
ناهار جوجهکباب درست کردیم و با چاشنی خنده و شوخی خوردیم. عصر هم کمی قدم زدیم و از طبیعت عکس گرفتیم. وقتی خورشید غروب کرد، با دلی پر از شادی به خانه برگشتیم.
نتیجه گیری:
سیزده بدر امسال برایم مثل یک نقاشی رنگارنگ بود؛ پر از شادی، دوستی و طبیعت. این روز به من یاد داد که قدر لحظههای ساده را بیشتر بدانم و برای سال بعد هم برنامهریزی کنم که باز هم چنین روزی را تجربه کنم.
همچنین ببینید: انشا درباره ماه مبارک رمضان و شب قدر
انشا درباره سیزده بدر روز طبیعت
«سیزده بدر که این روزها «روز طبیعت» نامگذاری شده است، جشن بدرقه نوروز و از مهم ترین رسوم مشترک در بین اقوام ایران است. ایرانیان باستان با آغاز فصل بهار و ورود به سال جدید و پس از چندین دید و بازدید و تبریک سال نو، برای تکمیل این شادی و دور کردن غم و ناراحتی، در روز سیزدهم فروردین با بیرون آمدن از خانه و پناه گرفتن در دامان طبیعت مراسم سیزده بدر را اجرا می کنند. این روز در تمام شهرها و روستاها و عشیره های ایران جشن گرفته می شود و خانواده ها به صورت گروهی و گاهی چندین خانواده در کنار هم غذا آماده کرده و آجیل و سایر خوراکی های مخصوص نوروز را برداشته و به دامان طبیعت و جنگل و صحرا می روند. در این روز همچنین رسم بر این است که سبزه عید را به آب روان بیاندازند. گره زدن سبزه عید نیز به نیت باز شدن گرفتاری ها و مشکلات و برآورده شدن آرزوها از دیگر سنت های این روز خاص است. این باور همگانی در خصوص عید نوروز به حدی زیاد است که اگر خانواده ای به هر دلیلی نتواند تمام این روز خاص را در طبیعت سپری کند، در روز بعد از سیزده بدر حتی اگر برای مدت کوتاهی هم شده، از خانه برای گردش و تفریح به طبیعت می رود. سیزده بدر جشن واقعی فصل بهار است و از آیین ها و سنت های دوست داشتنی جشن نوروز باستانی است که باید در حفظ آن کوشا باشیم».
خاطره نویسی درباره ی سیزده بدر
تعطیلات عید با تمام خوشی هایش به پایان می رسد و پایان آن روز سیزدهم، یعنی روز سیزده بدر است؛ روزی که با تمام شدنش تعطیلات هم تمام می شود پس باید قدرش را بدانیم ! سیزده بدر را روز طبیعت نیز نامیده اند طبیعتی که در آن روز هزاران نفر میهمان آنند و به تفریح مشغول. البته نه تفریحی که لطمه به زیبایی طبیعت بزند.
در روز سیزده بدر بیشتر از روزهای قبل انرژی مصرف می کنیم و هیجان داریم چرا که آخرین روز تعطیلات است و فردایش شروع درس و کار و مدرسه! ما روز سیزده بدر خیلی زود بیدار می شویم و وسایلمان را جمع کرده و به پارک می رویم. بیشتر اوقات درخت بزرگی را انتخاب می کنیم که زیر سایه اش بنشینیم.
روزهای بهار، درختان سرسبز و شکوفه زده اند و هوای بهاری هوای فوق العاده ایست. تفریح در پارک و لذت از دیدن سرسبزی اش آرامش عجیبی به انسان می دهد.
زیرانداز را پهن کردیم و وسایلمان را چیدیم. هر کس در گوشه ای مشغول سرگرمی بود. ما هم دسته جمعی والیبال بازی کردیم. در طی بازی هم چند نفر از خانواده های دیگر هم به ما ملحق شدند و یک بازی هیجان انگیز به راه انداختیم.
در وقت اذان نمازهایمان را در نمازخانه پارک خواندیم و بعد از آن مشغول درست کردن نهار شدیم. بوی جوجه و دود کردن آن از هر طرف پارک به مشام می رسید.
کم کم بارش باران بهاری آغاز شد ما هم که از همان ابتدا عاشق نشستن روی چمن بودیم از ترس خیس شدن وسیله هایمان به آلاچیق ها پناه بریدم. آلاچیق هایی که صفایشان کم هم نبود و خیلی هم در آن خوش گذراندیم.
بازی و حرف زدن و تخمه شکاندن هایمان که تمام شد نزدیک غروب بود. غروب سیزده بدر. حال و هوایش مانند غروب آخرین روز شهریور است. فردایش هم که مدرسه ها منتظر ما هستند حتی اگر ما منتظرشان نباشیم!! بالاخره تعطیلات عید به زودی سپری شدند و ما هم نهایت لذت را بردیم.
همچنین ببینید: بهترین انشا های زیبا و کوتاه نیمه شعبان
متن کودکانه در مورد سیزده بدر
سلام! من میخوام براتون از سیزده بدر بگم، یه روز خیلی خیلی باحال! سیزده بدر روز سیزدهم عید نوروزه که همه با هم میریم توی طبیعت و کلی خوش میگذرونیم.
صبح که بیدار شدم، مامان گفت: “زود باش آماده شو، امروز قراره بریم پارک!” منم پریدم و لباسای رنگیمو پوشیدم. با بابا و مامان و داداش کوچولوم رفتیم توی یه پارک بزرگ پر از گل و چمن. اونجا یه زیرانداز خوشگل پهن کردیم و نشستیم. مامان برامون ساندویچ آورده بود و یه عالمه میوه خوشمزه. من و داداشم با یه بادبادک بازی کردیم. بادبادکمون قرمز بود و وقتی توی آسمون بالا رفت، انگار داشت با ابرها مسابقه میداد!
بعدش رفتیم کنار یه جوی آب کوچولو. سبزه نوروزیمون رو توی آب انداختیم و من یه آرزو کردم: “کاش همیشه شاد باشم و کلی شکلات داشته باشم!” بابا گفت: “آرزوی قشنگیه!” همه خندیدیم. توی پارک کلی دویدیم و بازی کردیم. من حتی با یه مورچه دوست شدم و براش یه تیکه نون گذاشتم.
آخر روز که خورشید خانم داشت میرفت بخوابه، ما هم وسایلمون رو جمع کردیم و برگشتیم خونه. سیزده بدر خیلی خوش گذشت! من عاشق این روزم چون میتونم توی طبیعت بدوم، بازی کنم و با خانوادم باشم. کاش هر روز سیزده بدر بود!
انشا در مورد سیزده بدر کلاس سوم
مقدمه:
سیزده بدر یک روز خیلی قشنگ است که بعد از عید نوروز میآید. این روز، روز سیزدهم فروردین است و همه با هم به طبیعت میروند تا شاد باشند. من خیلی سیزده بدر را دوست دارم چون میتوانم با خانوادهام بازی کنم و در هوای بهاری نفس بکشم.
بدنه:
امسال صبح سیزده بدر، زود از خواب بیدار شدم. مامان گفت: “امروز میریم پارک!” من خوشحال شدم و سریع آماده شدم. با بابا، مامان و خواهرم سوار ماشین شدیم و به یک پارک بزرگ رفتیم. وقتی رسیدیم، چمنها سبز و گلها رنگارنگ بودند. ما یک زیرانداز پهن کردیم و نشستیم. مامان برایمان نان و پنیر و سبزی آورده بود. من یک لیوان آب پرتقال هم خوردم که خیلی خوشمزه بود.
بعد از صبحانه، با خواهرم دنبال هم دویدیم و بازی کردیم. بابا یک بادبادک برایمان آورده بود. من و بابا با هم بادبادک را هوا کردیم. بادبادک ما آبی بود و توی آسمان بالا و بالاتر رفت. خیلی قشنگ بود! بعد رفتیم کنار یک جوی آب و سبزه نوروزیمان را توی آب انداختیم. من آرزو کردم که همیشه درسهایم خوب باشد و با دوستانم بازی کنم.
عصر هم با بابا توپبازی کردیم. من چند بار توپ را گرفتم و خیلی خندیدم. وقتی خورشید کمکم غروب کرد، وسایلمان را جمع کردیم و به خانه برگشتیم.
نتیجه گیری:
سیزده بدر برای من روز شادی و بازی بود. من از طبیعت و بودن با خانوادهام لذت بردم. امیدوارم سال بعد هم سیزده بدر به این قشنگی باشد و باز هم با بادبادکم بازی کنم!
همچنین ببینید: انشا در مورد روز پدر