زیباترین اشعار عاشقانه شهریار
اشعار شهریار
در این مطلب مجموعه ای از بهترین و زیباترین اشعار عارفانه ، کوتاه و عاشقانه استاد شهریار را جمع آوری می کنیم. در ادامه با زندگینامه استاد شهریار و گزیده ای از اشعار این شاعر بزرگ با سایت پارسی دی همراه باشید.
بیوگرافی شهریار
سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار متولد سال ۱۲۸۵ در شهر تبریز – در گذشته در سال ۱۳۶۷ از شاعران معروف و بزرگ ایرانی است. اشعار این شاعر بزرگ به زبان های فارسی و ترکی سروده شده است.
نکته مهم در مورد اشعار استاد شهریار این است که اشعار وی به بیش از ۸۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است. معروف ترین اثر استاد شهریار منظومه حیدر بابایه سلام می باشد که به زیان ترکی سروده شده است و در میان اشعار مدرن در دنیا قرار گرفته است.
اشعار شهریار
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
شباب عمر عجب با شتاب می گذرد
بدین شتاب خدایا شباب می گذرد
به چشم خود گذر عمر خویش می بینم
نشسته ام لب جوئی و آب می گذرد
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست
من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست
اشعار کوتاه استاد شهریار
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست
کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست
که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست
دگر قمار محبت نمی برد دل من
که دست بردی از این بخت بدبیارم نیست
زیباترین اشعار عاشقانه شهریار
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
خون دل میخورم و چشم نظر جام
جرمم این است که صاحب دل و صاحب نظرم
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
فرخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
خبر از کوی تو می آوردم باد هنوز
در جوانی همه با یاد تو دلخوش بودم
پیرم و از تو همان ساخته با یاد هنوز
شعر شهریار در مورد حافظ شیرازی
بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم
کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا
سفر مپسند هرگز شهریار از مکتب حافظ
که سیر معنوی اینجا و کنج خانقاه اینجا
زیباترین اشعار عارفانه شهریار
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی
چند بارد غم دنیا به تن تنهایی
وای بر من تن تنها و غم دنیایی
تیرباران فلک فرصت آنم ندهد
که چو تیر از جگر ریش برآرم وایی
دست با دوست در آغوش نه حد من و تست
منم و حسرت بوسیدن خاک پایی
شهریارا چه غم از غربت دنیای تن است
گر برای دل خود ساخته ای دنیایی
کار گل زار شود گر تو به گلزار آئی
نرخ یوسف شکند چون تو به بازار آئی
ماه در ابر رود چون تو برآئی لب بام
گل کم از خار شود چون تو به گلزار آئی
همچنین بخوانید: