در زندگی گاهی با افرادی روبه رو می شویم که نه تنها خیر ما را نمی خواهند، بلکه به دنبال آسیب رساندن به ما هستند. این دشمنان سرسخت ممکن است در ظاهر پنهان باشند، اما نیت های منفی و اقداماتشان آرامش ما را بر هم میزند. در چنین شرایطی، پناه بردن به خداوند و استفاده از دعا و ذکر می تواند راهی موثر برای آرامش دل و پیروزی بر دشمنان باشد. امروز در پارسی دی دعا برای نابودی دشمن سرسخت | بهترین دعا و ذکر برای پیروزی بر دشمن + صوتی می توانید مشاهده کنید و این دعا ها را بخوانید ان شاء الله که دشمن نابود می شود.
روش ختم سوره فیل برای نابودی دشمن
برای دفع دشمن، خواندن سوره فیل بسیار مؤثر است. از امام صادق (ع) نقل شده که اگر در زمان رویارویی با دشمن این سوره را بخوانید، تاثیر خوبی خواهد داشت.همچنین گفته شده است: اگر روز چهارشنبه، سوره فیل را ۹۸ بار بخوانید و سپس به سمت دشمن خود دم کنید، او شکست خواهد خورد و نمیتواند به شما آسیب برساند.
همچنین ببینید: دعای ۱۴ صحیفه سجادیه
سوره فیل برای نابودی دشمن صوتی
ذکر یا قابض برای هلاکت دشمن
- قبل و بعد از ذکر حتما صلوات بفرستید.
- تعداد ذکر دقیق گفته شود و کم یا زیاد نشود.
- این کار را با وضو و رو به قبله انجام دهید.
- اگر در زمانه ای نحس (ساعات مخصوص) خوانده شود، تhثیر آن بیشتر و قوی تر خواهد بود.
نحوه انجام ختم
هر کسی که دشمنی قوی دارد و از او میترسد، باید به نیت پیروزی بر دشمن، به مدت سه شب، هر شب هزار بار نام مبارک اَلقابِضُ را بگوید. اگر این کار با نیت خالص انجام شود، نتیجه اش این است که یا آن دشمن دوست می شود، یا نابود میگردد، یا از اطراف شما دور می شود.
سوره زلزال برای نابودی دشمن
اگر احساس میکنید که از طرف دشمن یا بدخواه دچار سحر و جادو شده اید، سوره زلزال میت واند برای باطل کردن آن بسیار موثر باشد. برای این کار، سوره زلزال را سه بار بخوانید و زمانی که به کلمه أشتاتا رسیدید، آن را ۳۳ مرتبه پشت سر هم تکرار کنید. سپس این دعا را بخوانید:
ای ارواحی که در این سحر و جادو فرستاده شده اید، از این مکان و از این لحظه بروید به سوی کسی که این سحر را برای ما انجام داده و آن را نابود کنید، بدون آنکه به من یا یکی از اعضای خانواده ام آسیبی برسد.
این دستورالعمل را باید به مدت یک هفته و هر روز (به جز روز چهارشنبه) انجام دهید. در تمام مدت انجام این عمل، باید با وضو و در حالت پاکیزگی کامل باشید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ﴿۱﴾
وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا ﴿۲﴾
وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا ﴿۳﴾
یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ﴿۴﴾
بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَى لَهَا ﴿۵﴾
یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ ﴿۶﴾
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ ﴿۷﴾
وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ ﴿۸﴾
همچنین ببینید: دعا برای رفع خواب بد حضرت زهرا
دعای حفظ از شر دشمن امام سجاد
دعای ۴۹ امام سجاد از صحیفه سجادیه برای نجات از شر دشمن می باشد
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی دِفَاعِ کَیْدِ الْأَعْدَاءِ ، وَ رَدَّ بَأْسِهِمْ
دعاى آن حضرت است در دفع نیرنگ دشمنان و برگرداندن اذیت و آزار آنان
( ۱ ) إِلَهِی هَدَیْتَنِی فَلَهَوْتُ ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ ، وَ أَبْلَیْتَ الْجَمِیلَ فَعَصَیْتُ ، ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِیهِ ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ ، فَلَکَ إِلَهِی الْحَمْدُ .
(۱) خدای من! راهنمایی ام کردی، ولی به کارهای پوچ و بیهوده پرداختم و پندم دادی، اما سنگدل شدم و نعمت زیبا عطایم کردی، به نافرمانی گراییدم. چون هدایت و نعمت و عطایت را به من شناساندی و من به توفیقت آن ها را شناختم و به زشتی گناهانی که در کنار این همه مواهب انجام دادم، آگاه شدم؛ از حضرتت درخواست آمرزش کردم و تو مرا آمرزیدی و عذرم را پذیرفتی؛ باز به گناه برگشتم و تو گناهم را پوشاندی و رسوایم نکردی. خدای من! تو را سپاس.
( ۲ ) تَقَحَّمْتُ أَوْدِیَهَ الْهَلَاکِ ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ ، تَعَرَّضْتُ فِیهَا لِسَطَوَاتِکَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِکَ .
(۲) خود را در وادی های هلاکت انداختم و در درّه های تباهی و نابودی وارد شدم؛ با ورود به آن درّه ها، خود را در معرض سخت گیری هایت قرار دادم؛ و با فرود آمدن به آن ها، خود را در معرض عذاب هایت گذاشتم.
( ۳ ) وَ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التَّوْحِیدُ ، وَ ذَرِیعَتِی أَنِّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئاً ، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً ، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَیْکَ بِنَفْسِی ، وَ إِلَیْکَ مَفَرُّ الْمُسیءِ ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَیِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِىِ .
(۳) وسیله ام در پیشگاهت، توحید برای نجاتم؛ و دستگیره ام این است که چیزی را شریک تو قرار ندادم و همراه تو معبودی نگرفتم. با همۀ وجودم به سویت فرار کردم؛ گریزگاهِ بدکار؛ و پناهگاه آن که سود و بهرۀ خود را تباه کرده و اکنون پناهنده شده؛ به درگاه توست.
( ۴ ) فَکَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیَّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ ، وَ شَحَذَ لِی ظُبَهَ مُدْیَتِهِ ، وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ ، وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ ، وَ سَدَّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ ، وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ ، وَ یُجَرِّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ .
(۴) چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنی اش را علیه من از نیام بیرون کشیده و دم تیغش را بر ضد من تیز کرده و سرِ نیزه اش را به قصد حمله بر من نازک ساخته و زهرهای کشنده اش را به آشامیدنی ام در آمیخته و تیرهای اصابت کننده اش را به سوی من نشانه رفته و دیدۀ نگهبانی و مراقبتش نسبت به من نخفته، تصمیم گرفته که مرا هدف شکنجه و آزار و ناراحتی قرار دهد و جرعۀ تلخ و مرارتش را به کام من ریزد.
( ۵ ) فَنَظَرْتَ یَا إِلَهِی إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتَِمالِ الْفَوَادِحِ ، وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ ، وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی ، وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلَاءِ فِیما لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکْرِی .
(۵) ولی ای خدای من! تو ناتوانی ام را از تحمّل بارهای گران و عجزم را از پیروزی در برابر کسی که آهنگ جنگ و مبارزۀ با من را دارد، دیدی؛ و تنهایی ام را در برابر عدّۀ زیادی که با من به عداوت و دشمنی برخاسته و در حال بی خبری من، در کمین گرفتار کردنم نشسته اند؛ مشاهده فرمودی.
( ۶ ) فَابْتَدَأْتَنِی بِنَصْرِکَ ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِقُوَّتِکَ ، ثُمَّ فَلَلْتَ لِی حَدَّهُ ، وَ صَیَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِیدٍ وَحْدَهُ ، وَ أَعْلَیْتَ کَعْبِی عَلَیْهِ ، وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیْهِ ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ یَشْفِ غَیْظَهُ ، وَ لَمْ یَسْکُنْ غَلِیلُهُ ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَایَاهُ .
(۶) پیش از آن که از تو یاری بخواهم، بی مقدّمه به یاری ام برخاستی؛ و پشتم را به نیرویت محکم کردی؛ سپس سطوت و صولت و تندی و تیزی دشمن را شکستی و پس از آن که در میان عدّه ای انبوه و افرادی فراوان جا داشت، تنهایش گذاشتی؛ و مرا بر او قدرت و برتری دادی؛ و آنچه را به سوی من نشانه رفته بود، به خودش برگرداندی؛ و او را از عرصه گاه جنگِ بر ضد من بازگرداندی؛ در حالی که خشمش بهبودی نیافت و کینه اش آرام نشد و سرانگشتانش را به دندان گزید و رخ برتافت و به میدان جنگ پشت کرد؛ در حالی که سپاهیانش از آنچه وعده اش داده بودند، تخلّف کردند.
( ۷ ) وَ کَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِمَکَایِدِهِ ، وَ نَصَبَ لِی شَرَکَ مَصَایِدِهِ ، وَ وَکَّلَ بِی تَفَقُّدَ رِعَایَتِهِ ، وَ أَضْبَأَ إِلَیَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِیدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَهِ لِفَرِیسَتِهِ ، وَ هُوَ یُظْهِرُ لِی بَشَاشَهَ الْمَلَقِ ، وَ یَنْظُرُنِی عَلَى شِدَّهِ الْحَنَقِ .
(۷) و چه بسیار متجاوزی که با حیله هایش به حقوق من تجاوز کرد و دام های شکارش را برایم نهاد و مراقبت و نگهبانی اش را بر من گماشت و چون درنده ای که به انتظار به دست آوردن فرصت، برای شکار کردن صیدش کمین کند، در کمین من نشست؛ در حالی که خوش رویی چاپلوسانه را برایم آشکار می کند و با شدّت خشم مرا می پاید.
( ۸ ) فَلَمَّا رَأَیْتَ یَا إِلَهِی تَبَارکْتَ وَ تَعَالَیْتَ دَغَلَ سَرِیرَتِهِ ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَیْهِ ، أَرْکَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِی زُبْیَتِهِ ، وَ رَدَدْتَهُ فِی مَهْوَى حُفْرَتِهِ ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِیلًا فِی رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِی کَانَ یُقَدِّرُ أَنْ یَرَانِی فِیهَا ، وَ قَدْ کَادَ أَنْ یَحُلَّ بِی لَوْ لَا رَحْمَتُکَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ .
(۸) ای خدای من! پربرکت و بلند مرتبه ای؛ هنگامی که فساد باطن و زشتی آنچه را در دل و اندیشه داشت، دیدی؛ او را با مغز در آن گودالی که برای شکار کنده بود، در انداختی؛ و در پرتگاه حفره اش در افکندی؛ تا پس از سرکشی اش، با خواری و خفت در بند دامی که فکر می کرد مرا در آن ببیند، گرفتار شد؛ و اگر رحمت تو نبود، آنچه بر سر او آمد، نزدیک بود به سر من آید.
( ۹ ) وَ کَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصَّتِهِ ، وَ شَجِیَ مِنِّی بِغَیْظِهِ ، وَ سَلَقَنِی بِحَدِّ لِسَانِهِ ، وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیُوبِهِ ، وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ ، وَ قَلَّدَنِی خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِیهِ ، وَ وَحَرَنِی بِکَیْدِهِ ، وَ قَصَدَنِی بِمَکِیدَتِهِ .
(۹) و چه بسیار حسودی که به خاطر من اندوه و غصّه گلوگیرش شد و شدّت خشمش نسبت به من در گلویش پیچید و با نیش زبان مرا آزار داد و به عیوب خودش به من طعنه زد و آبرویم را نشانۀ تیرهای حسدش قرار داد و صفات ناپسندی که در وجود خودش بود، به گردن من انداخت؛ و با حیله اش مرا دچار شدّت خشم کرد و با نیرنگش آهنگ من نمود.
( ۱۰ ) فَنَادَیْتُکَ یَا إِلَهِی مُسْتَغِیثاً بِکَ ، وَاثِقاً بِسُرْعَهِ إِجَابَتِکَ ، عَالِماً أَنَّهُ لَا یُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ کَنَفِکَ ، وَ لَا یَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِکَ ، فَحَصَّنْتَنِی مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِکَ .
(۱۰) ای خدای من! با فریادخواهی از تو صدایت زدم، در حالی که به سرعت اجابت دعایم اطمینان داشتم و آگاه بودم که هر کس در سایۀ حمایتت پناه گیرد، مورد ستم قرار نگیرد؛ و هر کس به پناهگاه یاری تو روی آورد، گرفتار ترس و وحشت نمی شود؛ و تو مرا به قدرتت از سختی و شرّ او حفظ کردی.
( ۱۱ ) وَ کَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَکْرُوهٍ جَلَّیْتَهَا عَنِّی ، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَیَّ ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَهٍ نَشَرْتَهَا وَ ، عَافِیَهٍ أَلْبَسْتَهَا ، وَ أَعْیُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا ، وَ غَوَاشِیَ کُرُبَاتٍ کَشَفْتَهَا .
(۱۱) و چه بسیار ابرهای ناپسند و تیره و زشتی که از آسمان زندگی ام برطرف فرمودی و ابرهای نعمتی که بر من باریدی، جویبارهای رحمتی که در کشتزار حیاتم روان کردی و چه بسیار جامه های تندرستی و سلامتی که بر من پوشاندی و چشمه های حوادثی که به خاک انباشتی و پردۀ غم هایی که از دلم برطرف کردی.
( ۱۲ ) وَ کَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ ، وَ صَرْعَهٍ أَنْعَشْتَ ، وَ مَسْکَنَهٍ حَوَّلْتَ .
(۱۲) و چه بسیار گمان نیکی که به تو داشتم و تو آن ها را محقّق ساختی؛ و نداری و فقری که جبران فرمودی و افتادنی که دستم را گرفتی و از آن بلند کردی؛ و تهیدستی و مسکنتی که به غنا و ثروت تغییر دادی.
( ۱۳ ) کُلُّ ذَلِکَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْکَ ، وَ فِی جَمِیعِهِ انْهِمَاکاً مِنِّی عَلَى مَعَاصِیکَ ، لَمْ تَمْنَعْکَ إِسَاءَتِی عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِکَ ، وَ لَا حَجَرَنِی ذَلِکَ عَنِ ارْتِکَابِ مَسَاخِطِکَ ، لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ .
(۱۳) همۀ این ها از روی نعمت دهی و احسان تو بود و من در عین غرق بودن در تمام آن مواهب و الطاف، نسبت به نافرمانی ات در تلاش و کوشش بودم؛ ولی بدکاری ام و زشتی کردارم، تو را از کامل کردن احسانت در حقّ من، باز نداشت؛ و این احسانت، مرا از ارتکاب علل خشم تو منع نکرد. تو از آنچه انجام می دهی، بازخواست نمی شوی.
( ۱۴ ) وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَیْتَ ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ ، وَ اسْتُمِیحَ فَضْلُکَ فَمَا أَکْدَیْتَ ، أَبَیْتَ یَا مَوْلَایَ إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً ، وَ أَبَیْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِکَ ، وَ تَعَدِّیاً لِحُدُودِکَ ، وَ غَفْلَهً عَنْ وَعِیدِکَ ، فَلَکَ الْحَمْدُ إِلَهِی مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا یُغْلَبُ ، وَ ذِی أَنَاهٍ لَا یَعْجَلُ .
(۱۴) از تو خواسته شد، عطا کردی؛ و خواسته نشد، به عطا کردن آغاز فرمودی؛ و احسانت درخواست شد، بخل نورزیدی. ای مولای من! تو نخواستی مگر مهربانی و رحمت و نیکی کردن و رافت و محبّت را؛ و من نخواستم مگر افتادن در محرّماتت و تجاوز از حدودت و غفلت از تهدیدت را. خدای من تو را سپاس؛ سپاس نسبت به نیرومندی که مغلوب نمی شود؛ و مهلت دهنده ای که در عذاب کردن شتاب نمی ورزد.
( ۱۵ ) هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِیرِ ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْیِیعِ.
(۱۵) این جایگاه کسی است که به فراوانی نعمت ها اقرار کرد و با کوتاه آمدن از شکر نعمت ها، با نعمت ها به مقابله برخاست؛ و برضد خود به تباه کردن امورش گواهی داد.
( ۱۶ ) اللَّهُمَّ فَإِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِالُْمحَمَّدِیَّهِ الرَّفِیعَهِ ، وَ الْعَلَوِیَّهِ الْبَیْضَاءِ ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِهِمَا أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرِّ کَذَا وَ کَذَا ، فَإِنَّ ذَلِکَ لَا یَضِیقُ عَلَیْکَ فِی وُجْدِکَ ، وَ لَا یَتَکَأَّدُکَ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
(۱۶) خدایا! به مقام بلند و رفیع محمّدی و به ولایت روشن علوی به تو تقرّب می جویم؛ و به واسطۀ آن دو بزرگوار به درگاهت رو می کنم که مرا از شرّ فلان و فلان پناه دهی؛ همانا این پناه دهی در کنار توانایی ات تو را به تنگنا نمی اندازد و در جنب قدرتت تو را دچار زحمت و رنج نمی کند؛ و تو بر هر کاری توانایی.
( ۱۷ ) فَهَبْ لِی یَا إِلَهِی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ دَوَامِ تَوْفِیقِکَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِکَ ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِکَ ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
(۱۷) ای خدای من! از رحمت و دوام توفیقت به من ببخش که آن را نردبان رسیدن به خشنودی ات قرار دهم و به سبب آن از عقوبتت ایمن گردم؛ ای مهربان ترین مهربانان!
بهترین ذکر برای پیروزی بر دشمن
ذکر «حسبی الله» یکی از اذکار مجرب برای دفع دشمن است. اگر از روز پنجشنبه به مدت یک هفته، هر روز ۱۴۶ مرتبه این ذکر را بگویید، خداوند کمک میکند تا دشمن و مشکلات از شما دور شوند.
همچنین برای دفع دشمن در شبه ای تاریک، میتوانید به سجده بروید و ۱۰۰ مرتبه ذکر «یَا مُذِلَّ الْجَبَابِرُ وَ مُبِیرَ الظَّالِمِینَ» را تکرار کنید. این ذکر نیز بسیار موثر است و باعث ضعیف شدن دشمنان میشود.
در نماز جمعه، مخصوصا بین نافله و نماز واجب، ۱۰۰ مرتبه نام مبارک «القَهّار» را به نیت غلبه بر دشمن تکرار کنید. این ذکر باعث می شود دشمن شکست بخورد و دل شما پاک و آرام شود.
سوره شمس برای نابودی دشمن
برای دور کردن دشمن و دفع شر بدخواهان، سوره والشمس بسیار موثر است. برای این کار، کافی است سه روز پشت سر هم، از روز چهارشنبه تا جمعه، هنگام غروب خورشید سوره والشمس را سه بار بخوانی. وقتی به آیه «فَأَلْهَمَهَا» رسیدی، در همان لحظه نیت و خواسته ات را در ذهن تصور کن و با تمرکز کامل آن را از خدا بخواه. اگر با نیت خالص و دقت انجام شود، این عمل باعث دور شدن شر دشمن و آرامش دل خواهد شد.
دعا برای نابودی دشمن سرسخت
خواندن آیت الکرسی یازده مرتبه بعد از اذان صبح و قبل از صحبت با دیگران، به مدت هفت روز و با نیت دفع دشمن، تاثیر بسیار قوی در نابودی دشمن دارد.
همچنین برای دفع دشمن می توان آیه ۹۵ سوره حجر «إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ» را هزار بار خواند.
دعای قوی دیگری برای نابودی دشمن وجود دارد که خواندن هفتاد مرتبه آن توصیه شده است:
«اللّهُمَّ شَتِّتْ شَمْلَهُمْ وَ فَرِّقْ جَمْعَهُمْ…»
این دعاها اگر با اخلاص و تمرکز خوانده شوند، کمک بزرگی برای دور کردن و شکست دشمن خواهند بود.
همچنین ببینید: دعا برای پیدا شدن طلا در منزل
دعای پناه بردن به خدا از شر دشمنان
این دعا را بخوانید تا شر دشمنان دور باشید:
إِلَهِی هَدَیْتَنِی فَلَهَوْتُ وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ وَ أَبْلَیْتَ الْجَمِیلَ فَعَصَیْتُ
اى خداى من، تو مرا هدایت کردى و من به لهو و غفلت روى آوردم. پندم دادى و من سخت دلى نمودم. نعمتهاى نیکویم دادى و من نافرمانى کردم.
ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِیهِ فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ فَلَکَ – إِلَهِی – اَلْحَمْدُ
آنگاه آنچه مرا از آن منع کرده بودى به من شناسانیدى و من شناختم و آمرزش طلبیدم و تو گناه من بخشیدى. زان سپس من بار دیگر به گناه بازگشتم و تو اغماض کردى. پس حمد باد تو را اى خداوند من.
تَقَحَّمْتُ أَوْدِیَهَ الْهَلاَکِ وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ تَعَرَّضْتُ فِیهَا لِسَطَوَاتِکَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِکَ
خود را در وادیهاى هلاکت در افکندم و به دره هاى تلف در آمدم و در آن احوال، با سطوت و قهر تو، با عذابها و عقوبتهاى تو رویاروى شدم.
وَ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التَّوْحِیدُ وَ ذَرِیعَتِی أَنِّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئًا وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً
بار خدایا، ره توشه من براى رسیدن به تو، اعتقاد من به یکتایى توست و دستاویز من اینکه هیچ چیز در خدایى با تو شریک نساخته ام و کسى را جز تو به خدایى نگرفته ام
وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَیْکَ بِنَفْسِی وَ إِلَیْکَ مَفَرُّ الْمُسیءِ وَ مَفْزَعُ الْمُضَیِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِی
و اینک خود در تو گریخته ام، زیرا خطاکاران را جز تو فرارگاهى نیست و براى پناهنده اى که بهره خویش تباه کرده است جز تو پناهگاهى نیست.
فَکَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیَّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ وَ شَحَذَ لِی ظُبَهَ مُدْیَتِهِ وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ
بار خدایا، چه بسا دشمنى که شمشیر عداوت آخت و بر من تاخت و براى کشتن من خنجر خویش تیز کرد و با دم برنده آن آهنگ جان من نمود و زهر کشنده به آب من بیامیخت
وَ سَدَّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ وَ یُجَرِّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ
و خدنگ جان شکار خویش در کمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بیدار، دیده از من بر نمىگرفت و در دل داشت که مرا گزندى سخت رساند و شرنگ کینه خویش به کامم ریزد.
فَنَظَرْتَ – یَا إِلَهِی – إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ وَ عَجْزِی عَنِ الاِنْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ
آنگاه اى خداوند من، دیدى که چسان از تحمل رنجها ناتوانم و چسان از انتقام کسى که با منش آهنگ قتال است عاجزم
وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلاَءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکْرِی
و در میان آن همه دشمنان چسان تنهایم و دشمن چسان در کمین نشسته تا از طریقى که اندیشه مرا بدان راه نیست گرفتار گرداند.
فَابْتَدَأْتَنِی بِنَصْرِکَ وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِقُوَّتِکَ ثُمَّ فَلَلْتَ لِی حَدَّهُ وَ صَیَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِیدٍ وَحْدَهُ وَ أَعْلَیْتَ کَعْبِی عَلَیْهِ
بار خدایا، در چنین حالتى تو به یاریم آغاز کردى و به نیروى خود پشت مرا محکم ساختى و شمشیر قهرش را کند نمودى و با آن همه یاران که او را بودند تنهایش گذاشتى و مرا بر او غلبه دادى
وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیْهِ فَرَدَدْتَهُ لَمْ یَشْفِ غَیْظَهُ وَ لَمْ یَسْکُنْ غَلِیلُهُ قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَایَاهُ
و آن تیر که به قصد هلاک من در کمان نهاده بود بر او باز گردانیدى. پس بى آنکه آتش خشمش فرو نشسته باشد یا عطش انتقامش تسکین یافته باشد، هزیمتش دادى و او از سر خشم سر انگشتان خویش مى گزید و مى گریخت، بى آنکه یارانش وعده هایى را که داده بودند به جاى آرند.
وَ کَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِمَکَایِدِهِ وَ نَصَبَ لِی شَرَکَ مَصَایِدِهِ وَ وَکَّلَ بِی تَفَقُّدَ رِعَایَتِهِ
اى خداوند من، چه بسا دشمن ستمگر که با مکاید خویش مرا بیازرد و دامهاى خود بر سر راه من تعبیه کرد و مرا زیر نظر خود گرفت
وَ أَضْبَأَ إِلَیَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِیدَتِهِ انْتِظَاراً لاِنْتِهَازِ الْفُرْصَهِ لِفَرِیسَتِهِ وَ هُوَ یُظْهِرُ لِی بَشَاشَهَ الْمَلَقِ وَ یَنْظُرُنِی عَلَى شِدَّهِ الْحَنَقِ
و چونان درندهاى که در کمین شکار گریخته خود بنشیند در کمین من نشست تا مگر فرصت حملهاش به دست افتد و در همان حال که با گشاده رویى چاپلوسى مى کرد با نگاه خشم آلودش در من. مى نگریست.
فَلَمَّا رَأَیْتَ – یَا إِلَهِی تَبَارکْتَ وَ تَعَالَیْتَ – دَغَلَ سَرِیرَتِهِ وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَیهِ أَرْکَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِی زُبْیَتِهِ
اى خداوند که متبارک و متعالى هستى، چون خبث باطنش و قبح نهانش را دیدى، او را در همان گودال که براى در دام افکندن من کنده بود به سر در انداختى
وَ رَدَدْتَهُ فِی مَهْوَى حُفْرَتِهِ فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِیلاً فِی رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِی کَانَ یُقَدِّرُ أَنْ یَرَانِی فِیهَا
و در عمق گودالش سرنگون ساختى و او پس از آن همه سرکشى، ذلیل و سرکوفته گردید و در همان دامى گرفتار آمد که مرا گرفتار آن مى خواست.
وَ قَدْ کَادَ أَنْ یَحُلَّ بِی لَوْ لاَ رَحْمَتُکَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ
اگر نه رحمت تو بود، نزدیک بود که هر چه او را بر سر آمد مرا بر سر آید.
وَ کَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصَّتِهِ وَ شَجِیَ مِنِّی بِغَیْظِهِ وَ سَلَقَنِی بِحَدِّ لِسَانِهِ وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیُوبِهِ
اى خداى من، بسا حسود مردى که بر نعمت من رشک برد و غصه راه گلویش بگرفت و خشم چون استخوانى حلقومش بیازرد و با نیش زبان خود مرا آزار داد و به هر عیب که در خود داشت مرا تهمت بر نهاد
وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ وَ قَلَّدَنِی خِلاَلاً لَمْ تَزَلْ فِیهِ وَ وَحَرَنِی بِکَیْدِهِ وَ قَصَدَنِی بِمَکِیدَتِهِ
و آبروى مرا آماج تیرهاى بهتان خود ساخت و صفاتى را که خود بدان موصوف بود بر من بست و به کید و نیرنگ خویش مرا خشمگین ساخت و با حربه مکر خود بر من حمله کرد.
فَنَادَیْتُکَ – یَا إِلَهِی – مُسْتَغِیثاً بِکَ وَاثِقاً بِسُرْعَهِ إِجَابَتِکَ
پس اى پروردگار من، تو را ندا دادم و به درگاه تو استغاثه کردم. امیدم چنان بود که دعاى مرا به زودى اجابت کنى
عَالِماً أَنَّهُ لاَ یُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ کَنَفِکَ وَ لاَ یَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِکَ فَحَصَّنْتَنِی مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِکَ
و نیک مىدانستم که آن کس که در سایه امن تو پناه جوید هرگز ستم نبیند و آن که به پناهگاه نصرت تو در آید از کس نهراسد. پس تو مرا به قدرت خویش از آسیب او نگه داشتى.
وَ کَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَکْرُوهٍ جَلَّیْتَهَا عَنِّی وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَیَ
اى خداوند، چه بسیار ابرهاى بلا که بر سر من خیمه زده بود و تو آنها را پراکنده ساختى و چه بسا ابرهاى آبستن از نعمت خود بر سر من فرستادى تا بر من ببارند
وَ جَدَاوِلِ رَحْمَهٍ نَشَرْتَهَا وَ عَافِیَهٍ أَلْبَسْتَهَا وَ أَعْیُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا وَ غَوَاشِی کُرُبَاتٍ کَشَفْتَهَا
و چه بسا جویباران رحمت که براى سیراب کردن من جارى کردى و چه بسا جامه هاى عافیت که بر تن من پوشیدى و چه بسا چشمان حوادث را که بر دوختى و چه بسا حجابهاى غم و اندوه که به یک سو زدى
وَ کَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ وَ صَرْعَهٍ أَنْعَشْتَ وَ مَسْکَنَهٍ حَوَّلْتَ
و حسن ظن مرا صورت حقیقت دادى. چه بسا به جاى فقر و نیازمندى، توانگرى و بىنیازى بخشیدى. چه بسا به سر در افتاده بودم و تو مرا بر پاى داشتى و چه بسا مسکنت و بیچارگى که به یکبارگى از میان برداشتى.
کُلُّ ذَلِکَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلاً مِنْکَ وَ فِی جَمِیعِهِ انْهِمَاکاً مِنِّی عَلَى مَعَاصِیکَ لَمْ تَمْنَعْکَ إِسَاءَتِی عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِکَ
بار خدایا، همه اینها انعام و احسان تو بود و حال آنکه من همچنان در نافرمانى تو غوطهور بودم، ولى نه بدکرداریهاى من تو را از احسان خویش بازداشت
وَ لاَ حَجَرَنِی ذَلِکَ عَنِ ارْتِکَابِ مَسَاخِطِکَ لاَ تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ
و نه احسان و تفضل تو مرا از ارتکاب اعمالى که تو را به خشم آورد. آرى، تو هر چه کنى کس را یاراى بازخواست تو نیست.
وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَیْتَ وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ وَ اسْتُمِیحَ فَضْلُکَ فَمَا أَکْدَیْتَ
اى خداوند، از تو خواسته شد، عطا کردى. بىدرخواست، دهش آغاز کردى. چون خواستار فضل و احسانت شدند، در بخشش سخاوت ورزیدى.
أَبَیْتَ – یَا مَوْلاَیَ – إِلاَّ إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلاً وَ إِنْعَاماً وَ أَبَیْتُ إِلاَّ تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِکَ وَ تَعَدِّیاً لِحُدُودِکَ وَ غَفْلَهً عَنْ وَعِیدِکَ
زیرا اى مولاى من، جز احسان و تفضل و نیکى و انعام را بر خود نپسندیدى و من جز ارتکاب محرمات و تجاوز از حدود تو و غفلت از هشدارهاى تو به جاى نیاوردم.
فَلَکَ الْحَمْدُ – إِلَهِی – مِنْ مُقْتَدِرٍ لاَ یُغْلَبُ وَ ذِی أَنَاهٍ لاَ یَعْجَلُ
پس حمد باد تو را اى خداوند من، که تو آن مقتدرى هستى که مغلوب نمى گردى و بنده ات را مهلت مى دهى و در کیفر او شتاب نمىکنى.
هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِیرِ وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْیِیعِ
بار خدایا، در اینجا کسى ایستاده که به فراوانى نعمتت اعتراف مى کند ولى نعمتهاى تو را با خطا و تقصیر خود پاسخ مى گوید. جاى کسى است که خود به تباهى خود گواهى مى دهد.
اَللَّهُمَّ فَإِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِالْمُحَمَّدِیَّهِ الرَّفِیعَهِ وَ الْعَلَوِیَّهِ الْبَیْضَاءِ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِهِمَا أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرِّ کَذَا وَ کَذَا
اى خداوند من، به تو تقرب مى جویم به مقام رفیع محمد و طریقت درخشان على و به وسیله آن دو به تو روى مىآورم که مرا از شر آنچه از آن به تو پناه آورده ام پناه دهى،
فَإِنَّ ذَلِکَ لاَ یَضِیقُ عَلَیْکَ فِی وُجْدِکَ وَ لاَ یَتَکَأَّدُکَ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
که بر آوردن این نیاز با وجود توانگریت تو را به تنگنا نیفکند و با وجود قدرتت به رنج نیندازد، که تو بر هر کارى توانایى.
فَهَبْ لِی – یَا إِلَهِی – مِنْ رَحْمَتِکَ وَ دَوَامِ تَوْفِیقِکَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِکَ وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
اى خداوند من، به من ارزانى دار رحمت و دوام توفیق خود را تا آن را چون نردبامى گیرم و به مقام خشنودیت عروج کنم و از عذاب تو ایمنى گزینم. یا ارحم الراحمین.
دعای صد و شصت صحیفه سجادیه برای نابودی دشمن
اَللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ وَعِزِّکَ وَجَلَالِکَ، وَجَمِیعِ مَعَالِیکَ أَنْ تَأْخُذَ مَنْ یُؤْذِینِی أَخْذَ الزَّلْزَلَهِ،
خدایا! به حق نور، عزت و بزرگواری ات از تو می خواهم کسی را که به من آزار می رساند، همچون زلزله ای ویرانگر، گرفتار سخت ترین بلاها کنی،
أَخْذَ الرَّابِیَهِ، أَخْذَ الدَّمْدَمَهِ، أَخْذاً وَبِیلاً، أَبِدْہُ ابْطُشْ بِهِ الْبِطْشَهَ الْکُبرى، انْتَقِمْ مِنْهُ،
با غضب کوبنده و ویرانگر، او را نابود ساز؛ او را دچار عذابی سخت و سنگین کن، نابودش کن و به شدیدترین وجه با او برخورد نما، و از او انتقام بگیر.
اجْعَلْ کَیْدَہُ فِی تَضْلِیلٍ، وَأَرْسِلْ عَلَیْهِ طَیْراً أَبَابِیلَ، وَأَلْقِهِ فِی الْحُطَمَهِ الْکُبرَى، خُذْہُ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ.
نقشه هایش را بی اثر کن، و بر سرش عذابی بی امان بفرست. او را به نابودی مطلق دچار ساز و با اقتدار و عزت کامل مجازاتش کن.
اَللّٰهُمَّ أَهْلِکْهُ هَلَاکاً عَاجِلاً، کَمَا أَهْلَکْتَ عَاداً وَثَـمُودَ.
بارالها! او را به نابودی سریع دچار ساز، همان گونه که قوم عاد و ثمود را هلاک کردی.
اَللّٰهُمَّ غُمَّهُ بِالْبَلَاءِ غَمّاً، وَطُمَّهُ بِهِ طَمّاً، وَارْمِهِ بِیَوْمٍ لَا مَرَدَّ لَهُ وَبسَاعَهٍ لَا انْقِضاءَ لَهَا، یَا قَاصِمَ الْجَبَّارِینَ.
خداوندا، او را در چنان بلایى فرو بر که تمام وجودش را فرا گیرد؛ و او را طوری در آن غرق کن که هیچ راه نجاتی نداشته باشد. به روزی گرفتارش ساز که هیچ بازگشتی برایش نباشد، و به ساعتی که هیچ پایانى نداشته باشد. ای درهم کوبندۀ ستمگران!
اَللّٰهُمَّ إِنَّ فُلاناً بْنَ فُلانٍ قَدْ شَهَرَنِی وَنَوَّہَ بِیَ الْمَکَانَ
خداوندا، فلانى فرزند فلانى، مرا بدنام کرده و جایگاهم را خدشه دار ساخته است
فَاصْـرِفْ عَنِّی شَـرَّہُ بِسُقْمٍ عَاجِلٍ یَشْغُلُهُ عَنِّی
پس شرّ او را با یک بیماری ناگهانی و رنج آور از من دور کن، تا او را از آزار رساندن به من بازدارد.
اَللّٰهُمَّ قَرِّبْ أَجَلَهُ، وَاقْطَعْ أَثَرَہُ، وَعَجِّلْ ذَلِکَ یَا رَبِّ، السَّاعهَ السَّاعَهَ.
خداوندا! عمرش را کوتاه کن، و نام و نشانش را محو فرما؛ و ای پروردگارم، این کار را همین حالا، همین لحظه، محقق ساز.
اَللّٰهُمَّ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ فُلاناً بْنَ فُلانٍ ظَلَمَنِی وَبَغَى عَلَیَّ
خداوندا، اگر می دانی که فلانی فرزند فلانی به من ستم کرده و از حد خود در ستم به من گذشته است؛
فَابْتَلِهِ بِبَلَاءٍ لَا تَسْتُـرُہُ، وَبِفَقْرٍ لَا تَجْبُـرُہُ، وَبِسُوءٍ لَا تَدْفَعُهُ، وَسَلِّطْ عَلَیْهِ مَنْ لَا یَرْحَمُهُ.
او را به بلایی گرفتار کن که پنهان نماند، به فقری که جبران نشود، و به سختی ای که دفع نگردد. بر او کسی را مسلط کن که بر او رحم نکند.
اَللّٰهُمَّ قَرِّبْ أَجَلَهُ، وَاقْطَعْ أَثَرَہُ، وَعَجِّلْ ذَلِکَ یَا رَبِّ، السَّاعَهَ السَّاعَهَ،
خداوندا! عمرش را کوتاه کن، و نام و نشانش را محو فرما؛ و ای پروردگارم، این کار را همین حالا، همین لحظه، محقق ساز.
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَصَلَّی اللّٰهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعِینَ.
به حق محمد و خاندان پاکش، به رحمتت، ای مهربان ترین مهربانان. درود خداوند بر محمد و تمامی خاندانش باد.
همچنین ببینید: قویترین دعا برای آزادی زندانی
فایل صوتی دعای ۱۶۰ صفحیه سجادیه
دعای غلبه بر دشمن
قران این دعا را برای محو کافران و دشمنان بیان کرده است:
” رَبِّ لاَتَذَر عَلَی الاَرضِ مِنَ الکافِرینَ دَیّاراً اِنَّکَ اِن تَذَرهُم یُضِلُّوا عِبادَکَ وَلا یَلِدُوا اِلاّ فاجِراً کَفّاراً”؛ [۲]
پروردگارا، هیچ کس از کافران را بر روی زمین مگذار؛ زیرا اگر آنان را باقی گذاری، بندگانت را گمراه می کنند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند.
آیه پیروزی بر دشمن
این دعا برای غلبه بر دشمن و همچنین رفع غم و اندوه بسیار مجرب است:
«سبحانالله همانطور که شایسته خداست، الحمدلله همانطور که شایسته خداست، لا اله الا الله همانطور که شایسته خداست، الله اکبر همانطور که شایسته خداست، و لا حول و لا قوه الا بالله. سپس صلوات بفرستید بر محمد پیامبر و خاندان پاک او و همه پیامبران و فرستادگان، تا خدا راضی شود.»
البته دعاهای دیگری هم در کتاب هایی مانند مفاتیح الجنان وجود دارد که میتوانید به آنها مراجعه کنید.
همچنین دعاهایی مثل دعای توسل اگر با همین نیت خوانده شوند، باعث پیروزی و موفقیت خواهند شد.
سخن آخر
تمامی این دعا و اذکار در قران و حدیث ها آمده است و شما می توانید آن ها را برای هلاکت رسیدن دشمن یا نابودی دشمن بخوانید.