متن دلبری شیطونی کوتاه و عاشقانه برای عشقم، شوهر، دوست پسر و دختر

متن دلبری شیطونیاگر به دنبال کلمات عاشقانه و شیطون برای ابراز عشق به همسر، دوست پسر یا دوست دختر خود هستید، متن‌ های کوتاه و دلبر دلبری می‌ توانند قلب عشقتان را تسخیر کنند. این متن‌ های عاشقانه با چاشنی شیطنت، احساسات شما را به زیبا ترین شکل بیان می‌ کنند و لحظات عاشقانه‌ تان را شیرین‌ تر می‌ کنند. در این مطلب، مجموعه‌ ای از متن های کوتاه عاشقانه و شیطون برای عشقتان آماده کرده‌ ایم که می‌ توانید برای پیام، کپشن یا حتی یک یادداشت عاشقانه استفاده کنید.

به چه‌چیز تو
اینقدر وابسته شدم
به چشمانت که مرا نگاه نمی‌کنند
یا به قلبت که مال من نیست…؟

ناخوشی
دیگر چیست؟
من به یک شاخه ی گل
و کمی
بوسه ی مست محتاجم

بودنت
همه چیز را عوض می‌کند

اما اینکه
کنارم باشی یا نباشی
فرقی نمی کند
تو مدام
روی بند بند تنم قدم می زنی
و در آسمان دلم پرواز می کنی
همین که
نفس میکشی
قدم می زنی
میخندی…

برای من یعنی همه چیز
تو تمام دنیای منی…

من که اصرار ندارم
تو خودت مختاری

یا بمان
یا که نرو
یا نگهت میدارم …

بگو که مال کسی غیر من نخواهی شد
خیال خام مــرا تا همیشه راحت کن….

«سلامًا على من مَرَّ على مُرِّنا فحَلَّاه.»

‏سلام بر او که بر تلخی‌مان گذشت و شیرینش کرد…

دوست ‌داشتنت بهانه بود!
من تو را برای نفس‌کشیدن
می‌خواستم،
برای زنده ماندن…

چشم و دل دانی
چه خواهند این حوالی
بودنت را ، دیدنت را ، قانعم حتی کمی…

وقتی به زلال نگاهت زل میزنم
حرف که هیچ نفس هم کم میاورم

‌محبوب من!

من فقط آواز های شما
را دوست می‌دارم
آواز شماعشق را در من
پهناور می‌کند…

#محمد_صالح‌_علا????????

از من نگیر
آغوشِ گرم و مهربانت را
دورم بپیچان
مثلِ پیچک بازوانت را
حالا که در آغوشت
حقِ آب و گل دارم
وا کن به رویم
آشیانِ بیکرانت را .

مرا غرق کن
در تلاطم آغوشت
آنچنان که از تو
به هیچ ساحلی نرسم !

من فکر می‌کردم تو خانه‌ام هستی، که از تمام زخم‌ها و جنگ‌ها به تو باز می‌گردم،
اما تو خودت جنگ بودی…
بزرگ‌ترین و بی‌رحم‌ترین جنگِ من…

همیشه قصه ی شب
در همین خلاصه شده ست:
تو غرقِ خوابی و من غرقِ آرزوی توام…

کمی دوستم داشته باش
نظم رفتنت را به هم بریز
کمی دستت را به من بده
که امتداد دستانت
بندر آرامش من‌اند…

همچنین ببینید: متن فوق العاده عاشقانه و تاثیرگذار بلند

متن دلبری شیطونی کوتاه

متن دلبری شیطونی

اعتبارِ
عشق
به نبضِ
سینه ی توست…

به بهار می‌مانی
که چون می‌آید
درخت خشکیده
شکوفه می‌کند..

نقش خوبت
در میان جان ما…

من حتی
در زمانی که در کنار تو هستم
مشتاقم برای تو…

کمی دوستم داشته باش
نظم رفتنت را به هم بریز
کمی دستت را به من بده
که امتداد دستانت
بندر آرامش من‌اند…

با من رجوع کن
من ناتمام مانده‌ام از تو…

گر سر برود فدای پایت
دست از تو نمی‌کنم رها من

جز وصل توام حرام بادا
حاجت که بخواهم از خدا من

از تو چه پنهان؟
هنوز
احتمال اینکه دوستم بداری را
دوست دارم.

تمام جهان را پیمودم
و گوشه‌ای نیافتم تا مرا در بر گیرد
مرا به آغوش بکش
از خویش خسته گشتم…

چنان گرفته تو را بازوان پیچکی ام
که گویی از تو جدا نه که با تو من یکی ام!

به او برسانید
که شب
شب است
اما نبودنش
یک جور دیگر
شب تر از شب است…

دلی؟ یا دلبری؟ یا جان و یا جانان؟ نمی‌دانم ..

چون دل نسپارم به تو با این همه حُسنت ؟

إخفاء الاشتیاق
اختناق…

کتمانِ دلتنگی
بند آمدن نفس است…!

از جان هـم می شود
سیـر شـد
اما از تو نه

همچنین ببینید: جملات عاشقانه برای اشتی با عشقم

متن دلبری برای عشقم

متن دلبری برای عشقم

از عمیق ترین
نقطه ی قلبم
تو را نفس به نفس
زندگی وار
دوست می‌دارم..

گر مرگم فرا رسید و یکدیگر را ندیدیم
بدان من تو را
بسیار آرزو کردم ..

بهار؛ می‌تواند نام تو باشد
وقتی که در همهمه‌ی سبزِ دلم
«دوستت دارم» هایت شکوفه می‌زنند .

کاش
با تو نسبتی داشتم…

مثل بهار
که با شکوفه ی پرتقال
بوی خاک که با قطره های باران
یا اندوه که با سکوتِ ماه
کاش با تو نسبتی داشتم.

امانت بودی
گذاشتمت
روی چشم هایم
حالا هر روز
دنیا را
جور دیگری می بینم
دنیا شبیه توست….

ببوس مرا
لبانت احیا کننده ی،لب مرده،من است
اعجاز می‌کند
بوسه هایت

گرمای آتشین لبت
جان می‌دهد لب بی جان مرا

زمستان بوده‌ام من،
اما اگر تو مرا دوست بداری،
شکوفه خواهم زد ، بهار خواهم شد.!

چگونه
از تو بگذرم؟
وقتی همین دوست داشتنت
مرا زنده نگه‌ داشته!

به وصلِ خود دوایی کن
دلِ دیوانه‌ ما را …

شبی پر کن از بوسه‌ها ساغرم
به نرمی بیا همچو جان در برم.

تنم را بسوزان در آغوش خویش
که فردا نیابند خاکسترم!

همچنین ببینید: تیکه کلام عاشقانه

متن دلبری شیطونی برای دوست پسر

متن دلبری شیطونی برای دوست پسر

زندگی چیست به جز لحظه‌ ی
خندیدن تو

صبح یعنی که چراغانی ام از
لبخندت…

محبوبم!
نگاه شما شب دارد
روز دارد
نگاه شما تماشا دارد،
تماشاخانه دارد
همه ی آن اشتیاق‌ها که داده به عاشق دارد.
نگاه شما داستان‌ها دارد…

ای بلای تو به جانم که تو جانی و جهانی

تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در‌ تو از آنم همه تو…

تو گرمِ سخن گفتن و از جامِ نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم

همه بر سرِ زبانند و تو در میانِ جانی

تـو سراسیمه ترین
نبـض تپش های منی…

به جز حضور تو
هیچ چیز این جهان بیکرانه را جدی نگرفتم
حتی عشق را!

به جز حضور تو
هیچ چیز این جهان بیکرانه را جدی نگرفتم
حتی عشق را!

ز گونه و لب تو ، بوسه بر کدام زنم؟!
که خوش تر است از آن این و این از آن خوش تر

هر کجا
عطرت بپیچد
می شود در هوای نفسهایت
جانی دوباره گرفت
من حوالی با تو بودن
را دوست دارم…

من و خورشید نشستیم و توافق کردیم
صبح را با طپش قلب تو آغاز کنیم

پشت یک پنجره باشیم و تماشا بکنیم
سمت چشمان تو آن پنجره را باز کنیم

در سایه‌های شب،
لب‌ها به هم می‌رسند‌…

دست‌ها در هم گره می‌خورند،
عطر تن‌ها در فضا می‌رقصد…

چشمانت آتش است،
که در دل تاریکی می‌سوزد….

هر بوسه، شعله‌ای از عشق،
که می‌سوزاند و می‌افروزد.

هزاران جانِ ما و بهتر از ما،
فدای تو که جانِ جانِ جانی

عهد بستم نفسم باشی
من باشم و تو…

ای که بی تو نفسم تنگ است
و دلم تنگ تر…

همچنین ببینید: قربون صدقه های عاشقانه

متن دلبری خفن

متن دلبری خفن

بوسیدنت
آرامم نخواهد کرد
رقص عریان تنت،
زیر هجوم دستانم
را می خواهم…

مرا بخوان به بهشت آغوشت…

مستم کن
از بوی پیراهنت…

بند کن
نفسم را به لب هایت…

دیریست از نبودنت
طوفانی بر پاست در دلم..

چه تناقض قشنگی ست بوسه
راه نفس هم را می گیریم
بیشتر زنده بمانیم!

گرم کن
دلم را با لبخندت
در این روزهای سرد زمستانی
هیچ چیز
به اندازه‌ی بودن در آغوشِ تو
برایم مزه ندارد…

تا نفس هست به یاد تو برآید نفسم

خنده هایت
صبحِ شیراز است؛ نارنجِ دلم ؛

من به امید نگاهت
شب را صبح میکنم…

من با تو
سرچشمه‌ای از زندگی را
باز یافته‌ام
که گمش کرده بودم.
شاید آدم برای این‌که
خودش باشد
به بودنِ کسی نیاز دارد..

بوسه ای
از لب تو قیمت جان است مرا
مسجد چشم تو بنیان جهان است مرا..

مرا دوره کن گاهی
شبیه آهنگ‌های قدیمی
که بعد از سال‌ها
هنوز هم در خاطرت مانده!

دلتنگ توام..
گاهی یک گوشه بنشین
و مرا دوره کن…

کجای جهان رفته‌ای
نشان قدم هایت
چون دان پرندگان
همه سویی ریخته است

باز نمی‌گردی، می‌دانم
و شعر
چون گنجشک بخارآلودی
بر بام زمستانی
به پاره یخی
بدل خواهد شد…