
تفسیر فال
همه افراد در اطراف تو، چه دوستان و چه آشنایان، به نوعی تو را آزرده خاطر میکنند و هیچ منفعتی برای تو ایجاد نمینمایند. رفتار دوستان به گونهای است که گاهی از روی جفای ناآگاهانه یا عمدی، بر دردهای تو میافزایند و آشنایان نیز با دشمنیهای کوچک یا بزرگ خود بر زخمهای روحیات میافزایند. در این میان، چارهای جز تحمل این ناملایمات و ناامیدیها نیست. با وجود تمام سختیها و آزردگیهایی که به تو تحمیل میشود، امیدوار باش که سوختن و ساختن جزئی انکارناپذیر از وجود انسان است. هر شکست، فرصتی برای رشد و یادگیری فراهم میآورد؛ پس با صبر و امید جلو برو تا روزهای روشنتر در انتظار تو باشند.
غزل حافظ: شماره ۲۷۱
- دارم از زلفِ سیاهش گِلِه چندان که مَپُرس
- که چُنان ز او شدهام بی سر و سامان که مَپُرس
- کَس به امّیدِ وفا ترکِ دل و دین مَکُناد
- که چُنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
- به یکی جرعه که آزارِ کَسَش در پِی نیست
- زحمتی میکشم از مردمِ نادان که مپرس
- زاهد از ما به سلامت بگذر کـاین مِیِ لعل
- دل و دین میبرد از دست بدان سان که مپرس
- گفتوگوهاست در این راه که جان بُگْدازد
- هر کسی عربدهای این که مبین آن که مپرس
- پارسایی و سلامت هَوَسم بود، ولی
- شیوهای میکند آن نرگسِ فَتّان که مپرس
- گفتم از گویِ فلک صورتِ حالی پرسم
- گفت آن میکشم اندر خمِ چوگان که مپرس
- گفتمش زلف به خونِ که شکستی؟ گفتا
- حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس
پخش صوتی غزل
شاهد فال
در فال حافظ معمولا به غزل بعدی، شاهد فال میگویند، و در صورتی که پاسخ خود را به طور کامل پیدا نکنید میتوانید به سراغ شاهد فال بروید.
نقل است بیت یک یا سه یا پنج شاهد فال میتواند پاسخ شما باشد.
غزل در قالب تصویر
تصویر غرل به صورت یکجا